عشق ممنوع

ساخت وبلاگ

زندگی بی نگه دوست ، دمی جایز نیست

سال ها بی مه و مهتاب شبی جایز نیست

حرف دل چون که میسر بشود پیش طبیب

هرچه تکرار کنی ، زیر لبی جایز نیست

ادب آن است که اظهـار کـنی مهر درون

دلبری باشـد اگـر ، بی ادبی  جایز نیست

حـزن دنیا و غـمش  چون که تشنج سازد

در زمستان غمین ، هیچ تبی جایز نیست

چون که شیرینی عشق آید و سرمستی مهر

دگرت شهد و شراب و رطبی جایز نیست

روید اندر دل اگر شاخه ی انگور وصال

شکر و شیره و شیرین عنبی جایز نیست

چـون که وارد شده ای  در طرف استغنا

غرقه ی عشق و فنا را طلبی جایز نیست

بس شگفنی است در آیینه ی چشمان نگار

ناظـر روی صنم را عجـبی جایـز نیست

بی سبب نیست که عشق آید و گرما سازد

سبـبِ سوزِ درون  را سـببی جایز نـیست

چون که عشـق آید و بنیاد نهـد باغِ بهشت

دوزخ و آتش و قهر و غضبی جایز نیست

چه کسی گفت که عشق من و تو ممنوع است

اینچـنـیـن  نام خـوشی را لـقـبی  جایز نیست

 

+ نوشته شده توسط علی در سه شنبه هشتم تیر ۱۳۹۵ و ساعت 14:37 |
نگاه تو...
ما را در سایت نگاه تو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : barbalenaseem بازدید : 101 تاريخ : پنجشنبه 8 تير 1396 ساعت: 17:15